وبلاگ قرآنی یاسین



   حضرت یونس(ع) نیز مانند پیامبران پیش از خود، مردم زمان خویش را که در شهر نینوا زندگی می کردند، به یکتا پرستی دعوت کرده و آنان را از عبادت خدایان دروغی نهی می کنند، اما طبق معمول جز عده ی کمی دعوت او را قبول نمی کنند.

   سرانجام یونس(ع) از هدایت مردم ناامید می شود و مردم را نفرین می کند و به حالت قهر و با ناراحتی    ازمیان قوم خود خارج می گردد.

   هنوز یونس از نینوا دور نشده بود که مردم نشانه های عذاب و پیش در آمد هلاکت خود را دیدند. هوای اطرافشان تیره و تار شد، رنگ رخسار آنها دگرگون گشت و اضطراب آنان را فرا گرفت. در این حال فهمیدند دعوت یونس حق بوده است. لذا بلافاصله به خدای یونس پناه بردند و به او ایمان آوردند و از گناهان گذشته خویش توبه کردند. خداوند هم بال وپر رحمت خویش را بر سر آنان گشود و ابر های عذاب خود را از فراز آنان بر کنار ساخت و این تنها قومی است که از عذاب نازل شده جان سالم به در می برند.

   اما یونس به کنار دریا رفت و سوار بر کشتی به سفر پرداخت. در میان راه، نهنگی گرداگرد کشتی می چرخید. سرنشینان کشتی بد فرجامی رت برای خود پیش بینی می کردند. چشمها خیره شده بئد، قلبها به تپش افتاده و دست و پای مسافرین کشتی به لرزه افتاده بود. با یکدیگر م می کردند که چکار کنند. ناخدای کشتی اعلام کرد که این نهنگ گرسنه است و تا چیزی به او ندهیم از ما دور نمی شود و در کشتی غذای کافی هم نداریم. پس از م باهم به این نتیجه رسیدند که یکی از مسافرینرا به دریا بیندازند تا دیگران سالم بمانند.

   این کار با قرعه کشی انجام می شد. تفاقا قرعه به نام یونس افتاد. ناخدا گفت: او پیر مرد است و اهل عبادت. یک بار دیگر قرعه کشی کنید.  بار دوم قرعه به نام یونس افتاد. برای بار سوم باز قرعه به نام یونس افتاد.

   بالاخره یونس را به دریا انداختند. یونس چون دید قرعه سه بار به نام او افتاده، دریافت در اینحادثه از طرف خداوند، تدبیر و حکمتی نهفته است. ناگهان به اشتباه خود پی برد و فهمید بدون امر خداوند و اجازه ی او، قوم و دیار خود را ترک کرده است. خلاصه راضی شد که او را به دریا بیندازند. نهنگ دهان باز کرده و او را بلعید. اما خداوند ماهی بزرگ را مامور خویش قرار داده و اراده نموده که یونس در شکم ماهی سالم بماند.

   یونس در شکم ماهی قرار گرفت و ماهی به اعماق تیره دریا فرو رفت. در این هنگام عرصه بر یونس تنگ آمد و غم و اندوه تمام وجودش را فراذ گرفت. اما چاره ای نداشت، لذا از فرصت استفاده کرد و وفت خود را در ساعت های حبس در شکم ماهی به عبادت و راز و نیاز و توبه گذراند.

   در این حال ازدرگاه خدای یکتا استمداد طلبید و به یاور مصیبت زدگان و دادرس ستم دیدگان پناه آورد، خدایی که رحمان و رحیم است و توبه پذیر و بخشنده گناه. یونس در قعر دریا و تاریکی های آن فریاد برآورد: ای معبود سبحان، خدایی غیر ز تو نیست. بار خدایا! تو منزهی و من درباره یخود از ستمگرانم. 

   خداوند با رحمت واسعه ی خود دعای یونس را به اجابت رساند و به ماهی فرمان داد که میهمان خود را در ساحل دریا بگذارد. ماهی نیز یونس را با بدنی لاغر و ضعیف شده کنار ساحل انداخت، یونس همین طور بی حال کنار ساحل افتاده بود که رحمت خداوند او را در بر گرفت و بوته ی کدویی بالای سرش روئید. وقتی یونس به حال آمد از میوه ی آن خورد و در ساحلش استراحت کامل کرد تا نیروی از دست رفته ی خود را کامل باز یابد.

   سپس خدای متعال به او وحی کرد به شهر خود باز گردد و به جمع بستگان و طایفه ی خود بپیوندد، یونس (ع) وقتی به میان قوم خود بازگشت و آنها را خدا پرست یافت، غرق در شادی شد و خداوند را حمد  و سپاس گفت و همگی در سایه ی لطف خداوند به زندگی خویش ادامه دادند.

                                                         منبع:کتاب قصه های قرآن

 

ممنون از مراجعه به اینجا                                                              

                              M.Ejtehadi                                                        


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

fanusrayanehj wageningenuniversity مدرسه یادگیری آرلیس npplus m1k20 دانلود برای شما belof3 chfasl کالای ارزان